Tuesday, April 16, 2013

Fwd: یک داستان کوتاه به اسم شلا






این ایمیل رو بازنشر بدید و برای دوستان دیگرتون هم بفرستید.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یکی بود، یکی نبود
یک روستایی بود  به اسم شلا 
از توابع شهرستان اندیکا در مسجد سلیمان خوزستان
با طبیعتی بکر و دست نخورده
این روستا :
-نه برق داشت
-نه گاز داشت
-نه آب لوله کشی داشت
-نه سرویس بهداشتی و حمام داشت
-نه یک جاده خاکی برای تردد داشت
-نه زیر پوشش آنتن های مخابراتی تلفن همراه و تلوزیون بود
-نه معلم زن برای مدرسه راهنمایی داشت
-نه خانه بهداشت فعال داشت
ولی :
-مردمانی داشت مهربان؛
-مردمانی داشت درد کشیده؛
-مردمانی داشت خونگرم؛
-مردمانی داشت مهمان نواز؛
-مردمانی داشت مطیع حرف رهبری
-مردمانی داشت که موقع جنگ، اولین نفراتی بودند که برای دفاع از میهن عزیزمون به راه افتادند و سینه سپر کردند.
-مردمانی داشت بسیار ساده، که به هوای صداقت خودشون وقتی نماینده ای  می گفت به من رأی بدید تا واسطه شما و نظام باشم ، توی 4دوره یعنی 16سال بهش رأی دادند اما آقای نماینده هیچوقت مسیرش حتی توی خواب هم به اون منطقه نمی افتاد، چه برسه که بخواد مشکلات منطقه رو رفع کنه.
-مردمی  که برای انجام یه کار ضروری (مثلا رسوندن یک بیمار به بیمارستان) 
حداقل باید 50هزار تومن پول برای کرایه قایق می دادند تا از روی سد شهید عباسپور عبور کنند و تازه برسند به جاده ای که ماشین از اونجا عبور می کند.
-اهالی شَلا مردمانی بودند که برای رسیدن به جاده باید 12 کیلومتر مسیر صعب العبور را طی 2 ساعت پیاده راه می رفتند  (این در حالیه که گروه ما که افراد های شهر نشین بودند 6ساعت در مسیر بودند!)

-گویا چند سال قبل  بودجه ای برای ساخت جاده به منطقه اختصاص داده شد، ولی به همت مسئولین فقط 3کیلومتر از 15کیلومتر مسیر، جاده ساخته شد و الباقی رهاشد...

-اگرچه چند سالی از درخواست های مکرر مردم روستاهای مجاور که در طول این 12کیلومتر مسیر زندگی می کنند، برای گرفتن برق و احداث جاده ی آسفالت و یا حتی خاکی می گذره؛ ولی گویا مسئولین فرصت پرداختن به مشکلات مردم رو ندارند.

خلاصه این که
قصه ما به سر رسید...اما...
کلاغه توی مسیر صعب العبور بیمار شد و به مرکز بهداشت نرسید و مرد!

مسئولین ذیصلاح هم یادشون رفته به پشتوانه کدام مردم هنوز مسئولند و روی صندلی مدیریت نشسته اند...

پ.ن: ای که دستت میرسد کاری بکن. تا رسد این قصه به گوش اهل دلش...
====================================================
====================================================
این ایمیل رو بازنشر بدید و برای دوستان دیگرتون هم بفرستید.


--
Like Us on FaceBook https://www.facebook.com/CakePHP
Find us on Twitter http://twitter.com/CakePHP
 
---
You received this message because you are subscribed to the Google Groups "CakePHP" group.
To unsubscribe from this group and stop receiving emails from it, send an email to cake-php+unsubscribe@googlegroups.com.
To post to this group, send email to cake-php@googlegroups.com.
Visit this group at http://groups.google.com/group/cake-php?hl=en.
For more options, visit https://groups.google.com/groups/opt_out.
 
 

No comments: